خدا
به نامِ خدایِ پروانهها و پروازها…
الهی، تو که همدم و رفیقِ غربتِ یک تنهایی. تو که اشک چشمهای بیکسیهایی. شما که خدایی… تو که پناه بیپناهانی، تو که مرهم زخمِ دردمندانی، دوای درد نیازمندانی در وقتِ گرانی. تو که خلاصهی هر چه خوبیهایی، بچشان بر ما انوارِ مهربانی.
تو که ملجا و پناهِ مظلوم از دیو صفتانی، جور و ظلمِ زمانه را تو بهتر میدانی. آن آه، آن ناله، آن اشک، شمایی. تو که تمامِ داشتههای فقیرانی. تو که عزت و جلالِ زمین خوردگانی، بگیر دستم که تو خدایی. بلندم کن، من میخواهم، تو نخواهی؟!!
تو که عاشقی و رسم شیدایی میدانی، عاشقت کن مرا بیشتر، تنها تو میتوانی. سِر و راز دل شکستگان را تو بهتر میدانی، بشکند هر آن دست که شکست دلی را که تو در آنی. شکسته باد استخوانِ هر آنکه تو آن میدانی.
الهی، شما که در بیراههها راهی و در سیاهیِ شبها ماهی، یاریام کن بر عهد و پیمان خویش بمانم، همان عهدی که تو از آن آگاهی.